«تركش به شكمم اصابت كرده بود و تمام رودههايم به بيرون ريخته بود. متوجه ميشوند كه نبض ندارم و فكر ميكنند به شهادت رسيدهام. من را به معراج شهدا بردند و فرداي آن روز كه شهيدي ديگر را به آنجا ميبرند متوجه بخار داخل مُشَما ميشوند و من را به بيمارستان پتروشيمي آبادان منتقل ميكنند.»